داستان ما
سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ق.ظ
گفت: کوتاه‌ترین داستان جهان را بگو
عاشقانه باشد
پر فراز و فرود
اسرارآمیز
با رنگ‌آمیزی تمام فصول
گفتم: نگاهت
اشکی چکید
این آغاز داستان ما بود
از دفتر عطر کوچه باغ‌های ونک
سرآغاز
پنج دفتر
-
رؤیای سوخته
(۴) -
تاب رنجوری
(۳) -
نفسم گرفت، سربالایی‌های تند تپّة شیان
(۶) -
عطر کوچه باغ‌های ونک
(۸) -
نشسته بر درخت سپیدار، کندوی پنجم، حفره آخر
(۸) -
روزنوشت
(۲) -
زوال
(۱)
روزگار رفته
- فروردين ۱۴۰۰ (۱)
- تیر ۱۳۹۹ (۴)
- خرداد ۱۳۹۹ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۶)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲۰)
نشر آخِر
-
۰۰/۰۱/۱۲زوال
-
۹۹/۰۴/۲۱چین و ماچین
-
۹۹/۰۴/۱۹شور
-
۹۹/۰۴/۱۸به از درمانگی‌ست
-
۹۹/۰۴/۰۵آینۀ شکسته
-
۹۹/۰۳/۲۹مهمانی نور
-
۹۹/۰۳/۱۵افسوس
-
۹۹/۰۲/۲۶سفر نزدیک است
-
۹۹/۰۲/۱۷بگو که می شود
-
۹۹/۰۲/۱۲رسیدن
پر دیدار
-
۹۹/۰۱/۰۸نفس
-
۹۹/۰۱/۰۳نور چشمم
-
۹۹/۰۴/۰۵آینۀ شکسته
-
۹۹/۰۱/۰۲کابوس
-
۹۹/۰۴/۱۹شور
-
۹۹/۰۱/۰۴یادت ...
-
۹۹/۰۲/۱۲رسیدن
-
۹۹/۰۱/۰۷از مهر گفتن
-
۹۹/۰۱/۳۱گم شدم
-
۹۹/۰۱/۲۹هیچم
خیلی زیبا...👌