آخِر کار

سرآغاز

اینجا، نوشته هایم را سر و سامان می دهم و فقط آنچه در دل و جان خودم بوده و هست، پیش رویم می آورم تا ببینم و بدانم کجای کارم در این آخر کار.

گونه نوشتار
نشر آخِر
پر دیدار

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

بگو باران نبارد

از من همین کلمات برای تو می‌مانند

همین نجواهای نشسته

بر سپیدیِ برفِ برگْ برگِ روزان

بر سوسوی سورِ ستارگانِ شبان

شکننده و لرزان

و گریزان از تکرار

 

از من همین کلمات برای تو می‌مانند

هرچند با باران خلوت بسیار داشته‌ام

بگو باران نبارد

هم‌آغوشی باران و کلمات

همین عاشقانه آرام را هم از تو خواهد گرفت

 

از دفتر تاب رنجوری

  • حسین بهبودی

کاش سایه این دیروز و

روزانِ خسته و خراب دیگر

با منِ شکسته

تا تو

تا طراوت

تا ترانه

تا هی شبنم نشسته بر گونه‌های گل

   گل من

   همان خراب و خسته و شکسته می‌پایید

 

از دفتر نفسم گرفت، سربالایی‌های تند تپّه شیان

  • حسین بهبودی

بی‌جهت نیست که هی می‌بارم

پی رازیست در این نزدیکی

پسِ پستوی گریز کلمات

پسِ فردای دریغ فریاد

به حقیقت نزدیک

:هی!

هی میبارم

با خودم می‌گویم

های ها گریه کنم

رخ او در نظرم می‌شکفد

همه‌ام محو رخش

همهمهام محو

تمام

 

... و فقط می‌بارم

 

از دفتر عطر کوچه باغ‌های ونک

  • حسین بهبودی

و زاده می‌شوم

هر بامداد

از درون خویش

 

  از دفتر نشسته بر درخت سپیدار، کندوی پنجم، حفره آخر   

  • حسین بهبودی

به نامت

ترنم

ترانه

تماشای شبنم

نمُردم

از دفتر عطر کوچه باغ‌های ونک

  • حسین بهبودی

نه شوقی به رفتن

نه ذوقی به ماندن

تو را می‌سُرایم

تو را در سکوت شبانه

از دفتر نفسم گرفت، سربالایی‌های تند تپّة شیان

 

  • حسین بهبودی