آخِر کار

سرآغاز

اینجا، نوشته هایم را سر و سامان می دهم و فقط آنچه در دل و جان خودم بوده و هست، پیش رویم می آورم تا ببینم و بدانم کجای کارم در این آخر کار.

گونه نوشتار
نشر آخِر
پر دیدار

هر روز

از انتهای ملاصدرا

در پیچی بلند

بر گُرده چمران وارد می‌شوم

گُرده چمران

کنار دستِ شهرک قدس

پایین‌تر از دانشگاه امام صادق

نمی‌دانم بر گُرده کیست

امّا

امّا هر روز، هر شب

آنجا

خواهرانم، برادرانم!

دارند در تیرگی افیون

تباه می‌شوند

تباه می‌شوند

کسی نمیبیند؟

از دفتر رؤیای سوخته

  • حسین بهبودی

کلمات آخر

نظرات  (۴)

++++

یه انتقادی که به شاملو وارد می‌شه اینه که شعرهاش بعضا شعر نیستند بلکه تقظیع پلکانی نثر هستند. به نظرم این نوشته یه چیزی بین شعر و تقطیع پلکانی نثره.

و البته مفهومش خیلی خوبه...

راجع به شاملو رو قبول ندارم اما در مورد این نوشته درسته

اگر به عنصر خیال توجه کنیم خودم هم خیلی گمان شعر بودن ندارم، اما سعی کردم یک تصویر ارائه کنم که با چیدمان حداقل کلمات و اسامی آشنا و با بار ایدئولوژیک، یک تعارض گفتمانی رو به رخ بکشم. چقدر موفق بوده ام نمی دانم

ضمن این که برای خودم هم تجربه تصویرسازی از یک محیط جغرافیایی بود

 

زندگی تو این زخم، تو این تصویر دردآور ست و روی برگرداندن صاحبان قدرت تلخ تر

دنیا این‌طور کار می‌کنه متاسفانه.... غصه نخور...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی